پاییز ،غزل ،چهره ی تو ،تابش خورشید

شاعر شده ام گوش به فرمایش خورشید

لبهای تو را داغ سرودم غزلم سوخت

دستان تو را سرد پر از خواهش خورشید

تو چرخ زدی دور خودت چرخ دلش ریخت

مجذوب تن آینه در بارش خورشید

تاریخ شناسان پی چشمان تو بعد از

یک قرن رسیدند به پیدایش خورشید

در شهر مرا شاعر چشمان تو خواندند

در شعر مرا وارث  آرامش  خورشید

من شاعر پژمرده ی یک مشت خیالم

پاییز، غزل، چهره ی تو ،تابش خورشید